حالا...

حالا که تو آمدی،
نه اینکه دیگر غمی نباشد،
نه اینکه همه چیز فراموش شده باشد،
ولی دل خوش دارم
به آوای شادی و مهربانی،
که از آمدنت
به شهر من بخشیدی؛
دل خوش دارم
به تمام لحظه های لبخند
بر لبان چشم های گریان!


دل خوش دارم،
به دیداری که ....
نظرات 1 + ارسال نظر
یگانه چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ب.ظ http://erolit.blogsky.com

حالا که آمدی
حرف ما بسیار. وقت ما اندک. آسمان هم که بارانی ست....
( هوای دل ما هم که بارانی ست عزیز.)
پاینده بادی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد